تلخی الکل رو به جون میخرم فقط به خاطر اینکه موقع خوردنش بگم میزنم به سلامتی کسی که هیچوقت نفهمید چقدر دوسش دارم
نویسندگان وبلاگ
تلخی الکل رو به جون میخرم فقط به خاطر اینکه موقع خوردنش بگم میزنم به سلامتی کسی که هیچوقت نفهمید چقدر دوسش دارم
پسر دختر زیبایی را دید.شیفتش شد.چندساعتی باهم توخیابون قدم میزدن که یهویه بنزگرون قیمت جلوی پاشون ترمززد.دختره ب پسره گفت:خوشگذشت ولی نمیتونم همیشه پیاده راه برم بای.نشست توی ماشین راننده بهش گفت:خانم ببخشیدمن راننده این اقاهستم لطفأپیاده شید...
روزی مجنون پای سگی را بوسید
گفتند : چرا؟
گفت: گاه گاهی کوی لیلی میرود
سردش بود دلم را برایش سوزاندم گرمش که شد با خاکسترش نوشت
خداحافظ
با سلام
از عاشقانی که اشتیاق به
نویسندگی در این وبلاگ را دارند
دعوت به عمل می آید تا ما را در
مدیریت این وبلاگ همراهی کنند.
.
.
.
تبلیغات شما در وبلاگ ما
درخواست های خود را با ما در میان بگزارید
تبلیغات شما در اینجا